ادبیات بومی چیست؟

 ادبیات بومی چیست؟

ادبیات بومی (اقلیمی) ، هم دارای معنایی وسیع و هم‎ دارای معنایی محدود است.


شنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۳  ۰ نظر   ۹۹۳۷ بازدید

ادبیات بومی چیست؟

عبدالعلی دستغیب

کلمه‎ی بومی Nativeدر زبان‎ انگلیسی با کلمه‎ی ملت و مردم Nativeهم ریشه است و به معانی زیر است: در حال خالص، دست خورده، طبیعی، اصیل، قومی که در محلی واحد ساکن است. به اعتباری ادبیات ایران‎ را در مثل می‎توان ادبیات بومی (خاص اقلیمی ویژه) دانست‎ و همین‎طور است ادبیات چین یا هند یا اسپانیا اما ادبیات اقلیمی‎ (بومی) در معنای خاص، ادبیاتی است که در منطقه‎ای خاص‎ بوجود آمده و دارای شرایط زیر است:

الف-وحدّت اوضاع جغرافیایی از قبیل کوه‎ها، رودها، درختان، آب و هوا، میزان بارندگی فاصله کم یا زیاد بخش‎ها. در ایران، مازندران، گیلان، و گرگان و مناطق ساحلی دریای خزر از این لحاظ وحدت دارد. میزان بارندگی در آن زیاد است، جنگل‎های فراوان دارد، آبادی‎ها بهم نزدیک است ولی در مناطق جنوبی و نزدیک به کویر هوا گرم یا بارندگی کم، جمعیت‎ اندک و فاصله روستاها و شهرها زیاد است.

ب-مشابهت وضع زراعی و معیشتی. وجود شالیزارها، مزارع چای، حرفه‎های مخصوص از قبیل حصیربافی و چوب‎بری و ماهی‎گیری (در شمال) و وجود نخلستان‎ها، مزارع‎ گندم و جو و کشت و زرع با آب باران در جنوب و جنوب شرقی‎ ایران.

ج-وحدّت گویش محلی و وجود گفت‎ها و اصطلاح‎ها و ترانه‎های مشترک.

د-مشابهت آئین و مراسم جشن‎ها، اعیاد ملی و مذهبی، رقص‎ها، آئین ازدواج و خاکسپاری، تولد و نامگذاری فرزند، طرز کوچ و مراسم همراه با آن (در عشایر) .

ه-مشابهت مناسبات اقتصادی، روابط مالک و زارع، منابع‎ تغذیه و خرید و فروش محصول، کاشت و برداشت، مناسبات‎ زارع با پیشه‎ور و سلف‎خر، نحوه‎ی مشارکت زنان و کودکان در کارهای تولیدی. اجاره‎بهای خانه‎ها، باغ‎ها، نیروی خرید، نحوه‎ی برخورد با فن و صنعت جدید، بهره‎گیری از طرز تولید قدیمی‎ (شخم، گاوآهن) یا تراکتور و کمباین و خرمن کوب ابزار جدید.

و-طرز گذراندن ایام فراغت، انواع ورزش آبی بومی، کشتی‎گیری، زیارت اماکن متبرکه، تعزیه، ییلاق و قشلاق، مشاعره، شرطبندی، معرکه‎گیری.

ز-وحدت زبان و تاریخ. مذهب، اقلیّت‎های مذهبی، نهادهای آموزشی، مدرسه‎های جدید و قدیم. میزان سوادآموزی‎ و بهره بردن از خواندن و نوشتن کتاب‎ها. وجود قهرمانان‎ مشترک و محبوب عامه، نحوه‎ی ارتباط با تمدن جدید، میزان‎ حضور رادیو و تلویزیون، ماهواره، عکاس، فیلمبرداری و. . . در ده و روستا و مناطق دورافتاده، طرز مشارکت عامه‎ی مردم در قیام‎ها، مبارزه‎ها، تعاون‎ها، رأی دادن، شرکت در انجمن‎های‎ دور شهر.

ح-خصائص جغرافیای انسانی. مردمی که در مناطق‎ گرمسیر و حواشی کویر زندگانی می‎کنند با مردمی که در مناطق سردسیر یا در مکان‎های پرآب و درخت زندگانی‎ می‎کنند، تفاوت دارند. خلق و خوی و طرز رفتار و باورها و ادبیات و هنر این دو با هم یکی نیست. در مثل مردم بلوچ که‎ با شتر و بیابان سر و کار دارند با مردم مازندران که بیشتر گاو و گوسفند دارند و از اسب به عنوان وسیله‎ی نقلیه بهره‎گیری‎ می‎کنند، طرز زیست یکسانی ندارند.

ادبیات بومی در سیر تحول خود از همه‎ی این عوامل بهره‎ می‎برد و اگر خوب نوشته شده باشد، آئینه‎ی تمام نمای طرز زیست و عمل قوی ویژه در مکانی خاص است به همین دلیل‎ آثار ادبی روس با آثار ادبی آمریکا در مثل، تفاوت دارد. از این‎ گذشته نحوه‎ی آثار ادبی خود یک سرزمین نیز همیشه یکسان‎ نیست. آثار فاکتر که جنبه‎ی محلی و بومی دارد، در جنوب آمریکا ساخته شده و این با آثار درایزر که نویسنده‎ی شهر است، تفاوت دارد.

در ایران آثار دولت آبادی، شفیانی، امین فقیری، درویشیان‎ . . . غالبا در روستا و در عشایر روی می‎دهد اما بیشتر آثار اسماعیل فصیح آثار شهری است. در کلیدر و جای خالی سلوچ، دهکده‎ی پرملال، سال‎های ابری، از این ولایت، نفرین زمین، دختر رعیت و. . . عوامل زیر به چشم می‎خورد:

۱-زندگانی روستائیان، عشایر و پیشه‎وران ده. مناسبات‎ زارع و با یک، قیام‎های عشایری و دهستانی، مهاجرت، ورود ابزار جدید به روستا، ظلم و ستم خوانین، طرز سیستم زمین‎ و آب.

۲-توصیف جانوران، گیاهان، کوه‎ها، راه‎ها که همه خاص‎ منطقه‎ی خاص هستند. در مثل جمازه و شتر در جای خالی‎ سلوچ اهمیت کلیدی دارد یا در “رقصندگان” امین فقیر وجود گوسفند و بز و سپس بزمرگی جزء عوامل اصلی قصه است.

۳-به ضرورت اوضاع و احوال جغرافیایی، سبک این‎ نویسندگان نیز در کل مشترک است: رئالیسم، رئالیسم اجتماعی، قصه‎ی گزارش مانند و مستند. داستان خمره‎ی مرادی کرمانی‎ نمونه‎ی خوبی در این زمینه است.

کلیدر – محمود دولت آبادی

جزو آثاری که برشمردیم آثار زیر را نیز باید نام برد: توپچنار (انسیه شاه حسینی) گاواره‎بان، اوسانه‎ی بابا سبحان (دولت آبادی) ، پسرک بومی، داستان یک شهر (احمد محمود) ، ریشه در اعماق (ابراهیم حسن بیگی) ، تنگسیر (صادق چوبک) ، نفرین‎ زمین (جلال آل احمد) ، گیله مرد (بزرگ علوی) ، سووشون‎ (سیمین دانشور) مرداب گاو خونی (جعفر مدرس صادقی) ، وقتی سموم بر تن یک ساق می‎وزند (خسرو حمزوی) گاو، عزاداران بیل (غلامحسین ساعدی) ، شوهر آهو خانم، شادکامان‎ دره‎ی قره سو (علی محمد افغان) ، کولی کج کلاخان (ابراهیم‎ یونسی) زن شیشه‎ای (راضیه‎ی تجار) ، نخل‎های بی‎سر (قاسمعلی‎ فراست) ، داستان فتاح (جلالی زنوزی) .

۴-میزان ادبی بودن (ادبیات) ، آثار بومی: آثار ادبی بومی‎ (اقلیمی) ، محض، مانند اشعار محلی امیر پازواری (مازندران) ، فایز دشتستانی (استان بوشهر) جنبه‎ی فراگیر ندارد. دلیل آن، این است که: اولا به گویش محلی سروده شده و برای صاحبان‎ گویش‎های دیگر مفهوم نیست. دوم این آثار معمولا احساسات‎ ضعیفی را بیان می‎کند. به‎طوری که حتی ترانه‎های بابا طاهر همدانی از شاعران قدیم رواج اشعار سعدی و حافظ را نیافته‎ است. اشعار محلی سعدی و حافظ نیز زیاد گسترش نیافت و نیافته است.

افزوده بر شعر، قصه‎ها، مثل‎ها و افسانه‎های عامیانه‎ی نیز به رغم این که گاه جنبه‎ی داستانی قویی دارند، باز عمومیت ندارند و اگر عمومیت هم داشته باشند، جز آثار مهم ادبی بشمار نمی‎آیند و البته بیشتر خاص ذوق و سلیقه‎ی کودکان‎اند، مگر این که نویسنده یا شاعری بزرگ مایه‎های اصلی آن‎ها را بگیرد و به رمان یا درام بزرگی تبدیل کند. یکی از نمونه‎های موفق‎ در این زمینه درام فاوست گوته و دکتر فاوستوس کریستوفر مارلوست. نمایش فاوست در زمان کودکی گوته در شهرهای‎ آلمان به صورت خیمه‎شب‎بازی اجراء می‎شد و او آن را در همان‎ زمان دید واثر ماندگار بر روان او گذاشت. دکتر فاوست، ساحر و جادوگری بود که کارهای عجیبی انجام می‎داد، در هوا پرواز می‎کرد و رعد و برق و طوفان بوجود می‎آورد. استاد جادوی‎ سیاه بود و در قرون وسطی قصه‎اش مشهور بود. او در برابر آفریدگار عصیان کرد و به روایتی به جرم جادوگری به قتل‎ رسید و شیاطین روحش را به دوزخ بردند. این درونمایه در دست مارلو و گوته به درام عظیم و جهانی بدل شد.

برخی از داستان‎های شاهنامه و منظومه‎های نظام گنجوی‎ نیز از ادب عامیانه و محلی گرفته شده و از این جمله است‎ داستان زاده شدن زال و پرورش یافتن او به وسیله‎ی سیمرغ و لیلی و مجنون نظامی گنجوی که از ادبیات شفاهی قبائل‎ عرب گرفته شده و به صورت منظومه‎ای دلپذیر درآمده است. در ادبیات معاصر ایران نیز از قصه‎های عامیانه بهره‎گیری‎ شده: حدیث ماهیگیر و دیو هوشنگ گلشیری، آب زندگی‎ صادق هدایت، ره‎آورد (قصه کوتاه و موزون) صادق چوبک‎ به‎طور کلی در قصه‎ها و اشعار عامیانه و بومی سه حال و شکل‎ پیش می‎آید:

۱-نویسنده و شاعر خود اهل محل است و با گویش محلی‎ سخن می‎گوید و قصه می‎نویسد. در این حال هم شکل اثر و هم زبان و درونمایه‎ی آن اقلیمی است: از این جمله است‎ آثاری که به زبان کردی نوشته شده و نمونه‎اش زیاد است، منظومه‎ی حیدر بابا اثر شهریار که به زبان ترکی آذربایجان ایران‎ است. اشعار محلی بیژن سمندر که به گویش خالص شیرازی‎ است و برخی از اشعار مازندرانی نیما یوشیج.

۲-نویسنده و شاعر اهل محل است یا اهل جای دیگری‎ است (و مدتی در محل ساکن بوده) اما به زبان معیار و رسمی‎ می‎نویسد اما در بین قصه یا شعر ضمن توصیف و حالات‎ اشخاص داستانی از گویش محلی استفاده می‎کند. در مثل‎ هدایت در قصه “زنی که مردش را گم کرد” زنی مازندرانی‎ را وصف می‎کند که زن گل ببو می‎شود. این دو در آغاز در شالیکار یا در تاکستان کار می‎کنند و به هم علاقه‎مند می‎شوند و در این جا کلماتی را که بکار می‎برند یا ترانه‎هایی را که‎ می‎خوانند به گویش محلی است. در برخی از قصه‎های چوبک‎ گویش شیرازی و بوشهری بکار رفته. در برخی داستان‎های‎ احمد محمود گویش خوزی مشاهده می‎شود. و داستان‎های‎ دیگر که به وصف اقلیم خاص می‎پردازد و در آن گویش و مراسم محلی بازتاب یافته زیاد است و از این جمله است: تنگسیر (چوبک) دل دلدادگی (شهریار مندنی پور) گنجشگ‎ها بهشت را می‎فهمند (حسن بنی عامری) گیله مرد (بزرگ‎ علوی) ، دختر رعیت (م. ا. به آذین) ریشه در اعماق (حسن‎ بیگی) ، گورستان غریبان، دلداده‎ها، کولی، کج کلاه‎خان، دعایی‎ برای آرمن (ابراهیم یونسی) ، سایه‎های گذشته (رحیم نامور) ، رازهای سرزمین من (رضا براهنی) .

۳-نویسنده و شاعر نه اهل محل است و نه با جغرافیای‎ انسانی محل آشنایی دارد، این قبیل آثار طبعا ساختگی است‎ و چیزی درباره‎ی زبان، گوش، آداب و رسوم منطقه‎ای خاص‎ نمی‎گوید و آنچه می‎گوید از کسی شنیده یا جایی خوانده است. نمونه‎ی بارز این قبیل آثار، داستانی است به نام “شور آباد” که‎ جمال زاده درباره‎ی یکی از روستاهای کرمان نوشته و پیداست‎ که نه محل را دیده و نه از وضع روستائیان کرمان چیزی‎ می‎داند. محتوای قصه‎ی او مأخوذ از خاطرات چند دهه پیش‎ اوست که در حال سفر از برخی از روستاهای غرب ایران داشته. محمد حجازی نیز داستان‎هایی نوشته که ماجرای آن در روستا می‎گذرد اما این قصه‎ها نیز بومی و اقلیمی نیست.

۴-بعضی از نویسندگان ما به تک نگاری پرداخته‎اند و محیط، آداب، جشن‎ها و گویش‎های مناطق متفاوت ایران را جمع‎آوری و تألیف کرده‎اند. اورازان، تات‎نشین‎های بلوک زهرا، خارک، (جلال آل احمد، ) اهل هوا (غلامحسین ساعدی) ، داستان‎های امثال (امینی) ، دژهوش ربا (صبحی مهتدی) ، شاهنامه در قصه‎های عامیانه (انجوی شیرازی) .

با توجه به شرایط خاص جغرافیای انسانی و فرهنگ و تمدن سرزمین ما و با در نظر آوردن دگرگونی‎های تمدنی جدید در جهان و ایران در سده‎ی اخیر به نظر می‎رسد که تغییر در مناسبات اجتماعی شهر و روستا و بروز و پیدایش شرایط و مناسبات جدید، قهری است. امروز برخلاف چند دهه پیش، سرعت دگرگونی‎ها حیرت‎آور است، صنعت جدید با ابزار خود (رادیو، تلویزیون، اتومبیل، هواپیما، کمباین، تراکتور، آسفالت، جاده‎ها، سدسازی، دستگاه‎های آبیاری مدرن، جراحی با اشعه‎ی شیمیایی، تولید صنایع، غذایی از مواد آلی، تأسیس بانک‎ها و پیدایش روابط داد و ستد تازه، از بین رفتن مساعدت پایاپای‎ (از بین رفتن مبادله‎ی جنس به جنس) ، از بین رفتن روابط خان‎ مالکی و پیدایش شهرهای بزرگ. . . هم در مناسبات اجتماعی‎ تغییر داده است و هم در افکار و عقاید و عواطف مردم. به عنوان‎ مثال تا چند دهه پیش در ایران، یکی از مسائل مهم سیاسی‎ و ادبی خودسری و ستمگری خوانین نسبت به مردم عشایر

و روستا بود، این قوانین با حمایت دولت در عشیره یا روستا، قوانین خاص خود را که از پدر به ارث برده بودند، به اجرا می‎گذاشتند. “مقصر” را خود بازخواست می‎کردند و خود به‎ مجازات می‎رساندند، حتی در مواردی افراد “نافرمان” را پنهانی‎ یا در حضور دیگران می‎کشتند یا ماه‎ها زندانی می‎کردند. احزاب‎ روزنامه‎ها و آثار ادبی دوره‎ی مشروطیت و دوره‎ی پس از شهریور ۲۰ پر است از شرح بیدادگری خوانین و مالکان (دو نمونه‎ی طرفه ادبی در این زمینه دختر رعیت به آذین و سال‎های ابری‎ درویشیان است) اما امروز نه روستایی به آن صورت داریم نه‎ مالک و خانی به آن شکل. طبعا آثار ادبی جدید متوجه فضای‎ شهری شده است. (نیمه‎ی غائب) سناپور، شراب خام (اسماعیل فصیح) .

در چند دهه پیش یکی از تفریحات وسیع مردم شهر و روستا گوش کردن به نقالی، حضور در مراسم معرکه‎گیری و مارگیری بود (ر. ک به چراغ آخر صادق چوبک) امروز این‎ تفریحات از رونق افتاد. و جز در مناطق دور افتاده جای دیگری‎ موجود نیست.

در گذشته مراسم متفاوتی به نام ختنه سوران، حنابندان، جشن نامزدان و تمهیداتی برای میوه درختان، رونق و ازدیاد محصول زراعی، آیین‎های ویژه‎ی برگزاری کشتی‎ها و ورزش‎های‎ محلی و. . . برگزار می‎شد که به تقریب، عموم مردم در آن‎ها شرکت می‎کردند اما این آداب و مراسم به تدریج کمرنگ شده‎ و احتمال بسیار دارد که در آینده از بین برود.

با توجه به این واقعیت باید چاره‎ای اندیشید که گویش‎ها و فرهنگ بومی از بین نرود و اگر ممکن باشد به نحوی بازسازی‎ شود و در فرهنگ جدید ادامه پیدا کند. تمهید مقدمات برای‎ حفظ این ارثیه‎ها آسان نیست و مستلزمسرمایه گذاری کلان‎ و همکاری دولت و مردم است. در آغاز کار چند کار می‎تواند مقدمه‎ی کارهای مهمتر و اساسی‎تر بعدی در این زمینه باشد.

۱-جمع آوری فرهنگ عامه و گویش‎های محلی به سرعت‎ و با وسائل مجهّز جدید.

۲-آشنا کردن نویسندگان جدید با این فرهنگ و ادب.

۳-حمایت و تقویت نویسندگان و شاعران یو گردآورندگان‎ آثار فرهنگی و ادبی بومی و چاپ آثار آنها.

۴-پخش برنامه‎های علمی و فرهنگ و هنری آثار بومی‎ و محلی از رادیو، تلویزیون، روزنامه‎ها، تهیه‎ی فیلم‎های سینمایی‎ داستانی یا مستند این آثار.

کارهای دیگری نیز می‎توان برای حفظ آثار بومی و ترویج‎ آن‎ها پیشنهاد کرد که البته به موقع خود از سوی صاحبنظران‎ ارائه خواهد شد. اما یک اصل مهم را از نظر دور نباید داشت‎ و آن این است که دستگاه‎ها یا افراد مسؤول و مجری چنین‎ طرح‎هایی باید منحصرا به روش علمی بکار بپردازند و قصد آن‎ها ضبط و گردآوری ارثیه فرهنگی و ترویج آن‎ها باشد نه‎ تبلیغات رایج و کارهای بی‎رویه الی که مانع تحقق و اجرای‎ برنامه‎های مثبت فرهنگی است.




دیدگاه خود را بیان کنید