به گزارش خبرنگار سرويس «نگاهي به وبلاگها»ي ايسنا، نيكآهنگ كوثر در وبلاگ خود با آدرس اينترنتي http://nikahang.blogspot.com نوشته است: در اواخر دههي چهل، گروهي از طراحان مطبوعاتي كه كاريكاتوريست شناخته ميشدند، تصميم گرفتند بر پايهي كارهاي تصويرسازي سياه اروپايي و گاه آمريكايي، سبكي جديد براي خود دست و پا كنند كه آن را «كاريكاتور روشنفكري» ناميدند.
در نتيجه «كاريكاتور روشنفكري» در مقابل «كاريكاتور ژورناليستي» قرار گرفت. به عبارتي، هر چيزي كه مخاطب خاص مييافت و به راحتي هم براي اقشار مختلف قابل فهم نبود و تا حد زيادي هم وابسته به سمبلها و نمادهاي بصري ميشد و از كلام بهره نميگرفت و مفهومي نسبتا سياه هم داشت، جزو اين دسته تقسيمبندي قرار ميگرفت.
در سالهاي قبل از انقلاب اردشير محصص، داوود شهيدي، مسعود مهرابي و چند نفر ديگر جزو شاخصهاي اين سبك محسوب ميشدند. در مقابل اينها كساني هم بودند كه كاملا با شرح كار ميكردند و اكثرا منطق مجله توفيق را پذيرفته بودند؛ افرادي امثال احمد عرباني، احمد عبدالهينيا و ايرج زارع از اين گروه هستند.
افراد ديگري نظير احمد سخاورز، غلامعلي لطيفي، كامبيز درمبخش كه توان كشيدن كارهاي بدون شرح و باشرح را داشتند، خود را از گروه كاريكاتوريستهاي روزنامهها جدا نكردند.
مشكل بزرگ جماعتي كه خود را روشنفكر ميناميدند، برچسب زدن بيهوده به طرف مقابل و از دست دادن تدريجي مخاطب بود. مشكل بزرگ جماعت ژورناليستي هم، وابستگي بيش از حد به كلام، آنهم بدون منطق جاري در دنيا بود.
اين منطق تا زمان گلآقا نيز بلاي جان كاريكاتوريستهاي مطبوعاتي بود، چرا كه كاريكاتوريست مجبور ميشد هم اصل خبر را در بالاي كار بياورد و هم در متن كار از ديلوگ استفاده كند.
بعد از انقلاب هم در سالهاي اول، دو طرف بدون مشكل خاصي كارهايشان را ارايه ميكردند، ولي با بسته شدن تدريجي فضا و آغاز ممنوعيتها و محدوديتها، عدهاي از كشور رفتند؛ چند نفري هم به خاطر اتهام چپي بودن مجبور به ترك محل كار شدند.
راهاندازي گلآقا كمك زيادي به باز شدن فضايي كه حداكثر تعداد اندكي امكان فعاليت داشتند را فراهم كرد. قديميهاي توفيق دور هم جمع شدند، ولي از آنها كه در سالهاي چهل جدا شدند و به خواندنيها رفتند، دعوت نشد. بعد از مدتي كوتاه هم جواد عليزاده مجله طنز و كاريكاتور را منتشر كرد.