ستاره | سرویس روانشناسی - «یک نوازنده باید بنوازد، یک نقاش باید نقاشی کند، شاعر باید بنویسد، اگر قرار است در نهایت شاد باشد. انسان، باید آدمی باشد که میتواند باشد. ما به این نیاز خودشکوفایی میگوییم- آبراهام مازلو».
مفهوم خودشکوفایی در روانشناسی، بیشتر با سلسسله مراتب نیازهای آبراهام مازلو شناخته میشود. این ایدهی چند ده ساله، به طور حتم یکی از حوزههای محبوب در تحقیقات روانشناسی مدرن است، اما بسیاری همچنان خودشکوفایی را بالاترین مرحلهی هرم مازلو میدانند. این مقاله مفهوم خودشکوفایی را مورد بحث قرار میدهد و در انتها به نکاتی برای دستیابی به خودشکوفایی اشاره خواهد شد.
خودشکوفایی چیست؟
خودشکوفایی اصطلاحی است که اولین بار توسط کورت گلدشتاین معرفی شد و اغلب به استفاده مازلو در معرفی سلسله مراتب نیازهایش اشاره دارد. مازلو در مقاله خود در رابطه با انگیزه انسانی که برای اولین بار در آن هرم نیازهای خود را معرفی کرد، خودشکوفایی را اینگونه تعریف کرد: «هرکس باید آن چیزی باشد که میتواند باشد».
خودشکوفایی همچنین اینگونه تعریف شده است: «فرایند روانشناسی با هدف استفاده بهینه از تواناییها و منابع یک فرد. این فرآیند ممکن است از شخصی به شخص دیگر متفاوت باشد»
به بیانی دیگر، شکوفایی میتواند تحقق کامل پتانسیل خلاقانه، ذهنی و یا اجتماعی یک فرد باشد. از آنجا که خودشکوفایی بر اساس استفاده از تواناییهای یک فرد برای دستیابی به پتانسیل هایش است، این فرآیند بسیار شخصی است و تا حد زیادی از فرد به فرد متفاوت است. همانطور که خواهیم دید، به رسمیت شناختن انگیزههای فردی، بخش کلیدی کار مازلو است.
نظریه خودشکوفایی و هرم نیازهای مازلو
ایده خودشکوفایی مازلو، ابتدا باید در زمینه سلسله مراتب نیازها مفهوم سازی شود. مازلو احساس میکرد که انگیزه انسانی لازم است، فراتر از محدوده معاصر حوزه رفتارگرایی باید مورد مطالعه قرار گیرد (به خاطر مطالعهی «انگیزه باید انسان محور بررسی شود و نه حیوان محور»
با این هدف، او ابتدا سلسله مراتب نیازهای انسانی را در مقالهای در سال ۱۹۴۳ در رابطه با انگیزه انسانی معرفی کرد. سلسله مراتب نیازهای مازلو، از «نیازهای فیزیولوژیکی، ایمنی، عشق، احترام و خودشکوفایی»، در هرمی از پایین به بالا تشکیل شده است. هر سطح از نیازها باید پیش از سطح بعدی ارضا شود؛ بنابراین رسیدگی به نیازهای فیزیولوژیکی (مانند غذا و آب) یک پیش نیاز برای تامین نیازهای ایمنی (مانند سرپناه) است، همچنین نیاز ایمنی پیش نیاز نیاز عشق است و الی آخر.
سطح نهایی خودشکوفایی است. به طوری که زمانی که نیازهای فیزیولوژیکی، ایمنی، عشق و اعتماد به نفس کسی ارضا شوند، او میتواند به خودشکوفایی فکر کند.
مثالهای خودشکوفایی
در اینجا این سوال پیش میآید که خودشکوفایی واقعا چه شکلی است؟ مازلو، زمانی که خودشکوفایی را توصیف میکند، بالاترین سطح سلسله مراتب خود را شرح داد:
«یک موسیقی دان باید آهنگ بسازد، یک هنرمند باید نقاشی کند و یک شاعر باید بنویسد، اگر میخواهد به شادی نهایی دست یابد.»
در کنار این تعریف عمومی، مازلو نام افرادی را که اعتقاد داشت در طول عمرشان به خودشکوفایی رسیده اند نام برد:
آبراهام لینکن
توماس جفرسون
آلبرت انیشتن
جین آدامز
ویلیام جیمز
آلبرت شویتزر
باروک اسپینوزا
چگونه به خودشکوفایی دست یابیم؟
۱. اینجا باشید
زندگی خود را «کامل، شفاف، فارغ از خود، با تمرکز کامل و نفوذ کامل» تجربه کنید. زمانیکه این کار را میکنید، در واقع تمامیت خود را زندگی میکنید و این لحظهی خودشکوفایی است. از خجالت، گارد گرفتن و حالتهای تدافعی پرهیز کنید. خود را در لحظه بیاندازید و با تمام حواس آن را تجربه کنید.
۲. در تمام طول روز به انتخاب هایتان توجه کنید
همانطور که خردمندان گذشته میگویند، هر لحظه در زندگی شما یکی از انتخاب است - آیا باز خواهید بود یا حالتی تدافعی خواهید داشت؟ مازلو میگوید که چندین بار در روز با انتخاب حرکت به سمت خودشکوفایی و رشد و یا به سمت دفاع، امنیت و ماندن روبرو میشوید. مثالهایی که او از آنها استفاده میکند عبارتند از: صداقت یا نادرستی، دزدی کردن یا نکردن، اما انتخابها هر کاری را که انجام میدهید شامل میشوند. به طور مثال، امتحان کردن غذاهای جدید/ فعالیتهای جدید و یا اینکه چطور به دیگران نزدیک میشوید.
۳. خودتان را بشناسید
بگذارید نفس حقیقی شما پدیدار شود. سر و صدای دنیا را که به شما میگوید چگونه باید فکر کنید، احساس کنید و رفتار کنید، خفه کنید. به جای آن به علائم بدن خود توجه کنید: "آیا این طعم روی زبان شما حس خوبی دارد؟ آیا طعم آن را دوست داری؟ در طول فیلم احساس خوب یا بد داشتید؟ آیا روح شما این فعالیت را دوست دارد؟ آیا این احساس خوب و درست است؟ به جای سرکوب یا ساکت کردن آنها، به بدن و واکنشهای روح خود احترام بگذارید.
۴. در زمان شک، صادق باشید
از بازی کردن با احساسات دیگران اجتناب کنید. از اینکه ژستهایی بگیرید تا پذیرفته شوید بپرهیزید. به درونتان نگاه کنید تا حقیقی باشید. مسئولیت احساسات خود را بپذیرید. هربار که کسی مسئولیت خود را به عهده میگیرد، او به خودشکوفایی میرسد.
۵. جرات داشته باشید راه خود را بروید
با گوش دادن به درون خود، با صادق بودن درباره احساسات و واکنشهای خود، شما هر بار یک قدم به سمت انتخابهای درست نزدیک میشوید. هر تصمیم درست، شما را به سمت درک اینکه چه چیز برایتان بهتر است هدایت میکند.
۶. خودشکوفایی یک مرحله نهایی نیست، بلکه یک فرآیند است
خودشکوفایی نیاز به تلاش برای خوب شدن در کاری دارد. فرد باید آماده باشد، همهی قدمهای پیشین را بردارد تا به نهایت پتانسیل خود دست یابد. او باید اهداف خود را شناسایی کند و باید سخت کار کند.