ضربالمثل یک جمله یا یک عبارت کوتاه و گاهی یک مصرع شعری است که در آن یک مفهوم بزرگ اجتماعی نهفته است. هویت گویندگان ضربالمثل مشخص نیست و هر کس در یک موقعیت، نکتهای حکیمانه را بر زبان آورده که بعدها به صورت ضربالمثل یا مثل مورد استفاده قرار گرفته است. ضرب المثل افغانی، سرمایهای عظیم برای بررسی است که به کمک آن میتوان به علل بسیاری از رفتارهای اجتماعی مردم افغانستان پیبرد. در این بخش تعدادی از ضرب المثلهای کاربردی و معروف افغانی آورده شده است.
ضرب المثل افغانی
۱. آب از سر بند بسته میشود
معنی: باید هر اصلاحی را از مبدا و منشا آن انجام داد.
۲. پیل هر چی مردنی بشه د شکمشی یک زانو آوه
معنی: فیل هر چه مردنیتر باشد در شکمش یک زانو آب موجود است.
۳. خرس را که یاد کردی سوته در دستت بگیر
معنی: استعمال این ضربالمثل در مواقعی است که درباره شخصی در غیبتش سخنانی گفته شود و وی ناگهان وارد شود.
۴. آو طرف آو ریز خو موره
معنی: آب به طرف آبریز خود میرود.
۵. خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود
معنی: پس از برخورداری از شیرین کامیها و خوشیهای زودگذر گفته میشود یا در جایی که شخصی یا جمعی برای انجام کار دست به کار شوند، ولی حادثه غیرمترقبهای آنها را از ادامه خدمتگزاری باز دارد و به نتیجهای نرسیده باشند.
۶. تنگ آمد د جنگ امد
معنی: چون عرصه بر او تنگ شد ناگریز کمر به جنگ بست. یا به عبارتی کارد به استخوان رسید.
۷. دیگ شریکی را سر چار راهی مشکن
معنی: کاری که چند تن در آن شریک باشند غالباً به دلیل اختلافات نتیجه خوبی نمیدهد. یا به عبارتی آشپز که دوتا میشه غذا یا شور میشه یا بی نمک.
۸. کار کو داندازه که از دست و پای نندازه
معنی: کار را با قاعده انجام بده تا از دست و پا نیفتی
۹. زور از زاری کم نمیشود
معنی: جایی که سخن از زور باشد، عذر و تضرع نمیتواند از شدت آن بکاهد.
۱۰. دیر آیه درست آیه
معنی: دیر آید درست آید.
۱۱. کاسه را به کوزه میزنی و کوزه را به کاسه
معنی: به کسی گفته میشود که بداخلاقی و تندخویی میکند. یا میتوان به عبارتی گفت: کاسه و کوزه شکستن.
۱۲. لاف در غربت، آواز در بازار مسگران
معنی: آدم در غربت هر چه لاف میزند، دیگران باور میکنند، چون کسی وی را نمیشناسد.
۱۳. بوز د پای خو اوزویه، میش د پای خو
معنی: هرکس سرنوشت مخصوص خود را دارد. عاقبت کار هر کس جداست؛ و یا به عبارتی هر کسی را توی قبر خودش میگذارند.
۱۴. موش لوش خورده
معنی: در مورد کسی گویند که خیلی خسیس شده باشد.
۱۵. کم بخور نوکر بگیر
معنی: توصیه به بزرگ منشی میکند. حتی اگر قدرت و توانایی کافی نداری از خرج خودت کم کن و نوکری برایت استخدام کن تا شخصیت است پیش دیگران بالا برود.
۱۶. چندان سمن است که یاسمن پیدا نیست
معنی: حواشی یک قضیه آنقدر زیاد است که اصل موضوع گم شده است.
۱۷. دود چراغ خورده
معنی: به تلاش بسیار و شب زنده داریهای زیاد برای کسب دانش اشاره دارد.
۱۸. ناز بسیار محبته کم میکنه
معنی: ناز بسیار محبت را کم میکند.
۱۹. هرچی کنی، دمب خر یک بلست اس
منظور: وقتی استعمال میشود که تلاش و پند و اندرز اثر نگذارد و شخص مورد نظر بر گفته و کردار خود پافشاری نماید.
معادل فارسی: یاسین به گوش خر خواندن
۲۰. آش مردا دیر پخته میشه
معنی: در کار مرد عجلهای در کار نیست
۲۱. ده جنگ نان و حلوا بخش نمیشه
معنی: در جنگ نان و حلوا بخش نمیشود.
۲۲. نان بخور خود پسند کالا بپوش خلق پسند
یعنی در خوراک مذاق خود و در پوشاک ذوق و سلیقۀ مردم را باید درنظر گرفت.
۲۳. حاضره لقمه و غایبه تکبیر
معنی: حاضر را لقمه و غائب را تکبیر
منظور: اگر کسی در محفل حضور داشت میخورد و برای غائب دعای خیر هم کافی است.
۲۴. از یک دست صدا نمیبرایه
معنی: یک دست صدا ندارد.
۲۵. خر خو همان خر است، لاکن پالانش نو شده
معنی: هر چه قدر هم که به ظاهر و لباس خود برسید باز هم اصالت تغییری نمیکند.
۲۶. خارپشتک چوچۀ خود را میگوید: بخملی بچهام
معنی: سوسکه بچهاش از دیوار بالا میرفت، میگفت: قربون دست و پای بلوریت.
۲۷. خدا گفت: کلو و شربو نه گفت: گلو تا گلو
معنی: درست است که خدا گفته بخورید و بیاشامید، ولی نگفته در خوردن و آشامیدن زیاده روی کنید.
۲۸. گشنه ره یک لقمه، مانده ره یک قدم
معنی: گرسنه را یک لقمه، مانده را یک قدم
منظور: در حالت درماندگی کسی گفته شود، که حتی با کوچکترین کاری چاره کارش ساخته بشود.
۲۹. میمان روزیخوده خود میاره
معنی: مهمان روزی خود را با خود میآورد.
۳۰. شیشه کی میده شد تیزتر موشه
معنی: شیشه که شکسته شد تیزتر میشود.