مردم ابیانه و فرهنگ آنها | تلفیقی از هنر و سنت

مردم ابیانه و فرهنگ آنها | تلفیقی از هنر و سنت

امروز نگاهی به مردم ابیانه و فرهنگ آنها خواهیم داشت چرا که این مردم را می توان از جاذبه های این روستا دانست. جاذبه های تاریخی و به ویژه مذهبی جایگاه خود را دارند و البته طبیعت هم حال خیلی ها را خوب می کند؛ اما یکی از چیزهایی که نمی توان در سفر به روستاها آن را نادیده گرفت، مردم و شیوه زندگی شان است. 


سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳  ۰ نظر   ۱۱۶۵۳ بازدید

چهره توریستی ابیانه با حضور مردمش معنا پیدا می کند. شاید بارها و بارها از خوا پرسیده اید زبان مردم ابیانه چیست و چگونه با هم سخن می گویند؟ چگونه می شود که مردمی هنوز بعد از گذشت سال ها سنت های شان را تا حد زیادی حفظ کرده باشند، با پوشش سنتی شان ظاهر شوند و حرف های زیادی از فرهنگ غنی شان داشته باشند. اصلا شغل مردم ابیانه چیست و چگونه امرار معاش می کنند. لباس های مردم ابیانه چطور؟ آیا این رنگ و لعاب داستان خاصی دارد؟ برای پاسخ به این سوالات کارناوال تصمیم گرفته تا در مطلبی جداگانه در مورد مردم این روستا با شما حرف بزند. با ما همراه باشید و مردم ابیانه و آداب و رسوم شان را بیشتر بشناسید.

  • مختصری در مورد مردم ابیانه

براساس سرشماری در سال 1390، جمعیت ابیانه 294 نفر در قالب 173 خانوار بوده اما در سال 95 این آمار به ۳۰۱ نفر (۱۴۷ خانوار) رسیده است. کوهستانی بودن منطقه و دور بودن مردم آن از مراکز پرجمعیت و راه های ارتباطی باعث شده تا ابیانه برای مدت ها در انزوا باشد و مردم بتوانند بسیاری از آداب و رسوم قومی و سنتی و زبان خاص خود را حفظ کنند.

مردم ابیانه را به جرات می توان یکی از جاذبه های روستا دانست. آنها با پوشش خاص و قدیمی شان که هنوز هم زیبا و تماشایی جلوه می کند، در کوچه های روستا ظاهر می شوند. گردشگران فرصت این را دارند که این جلوه فرهنگی را از نزدیک لمس کنند و همین ابیانه را از دیگر روستاها متمایز می سازد.

ابیانه ای ها به زبان خاصی سخن می گویند که از زبان‌های ایرانی شمال غربی است. این زبان در طول زمان تغییرات بسیاری به خود دیده است؛ اما هنوز هم در آن تعداد کمی از واژه های پهلوی به کار می رود.

در ادامه کمی مفصل تر به جوانب مختلف زندگی این مردم خواهیم پرداخت.

  • مشاغل مردم ابیانه

پیشه مردم ابیانه، کشاورزی، باغداری و دامداری است و آن را با روش‌های سنتی انجام می دهند. البته این روزها مشاغل مربوط به گردشگری هم به اقتصاد آنها کمک می کند. کشاورزی ابیانه از نوع آبی است و آب مورد نیاز برای آبیاری مزارع و باغات از هفت رشته قنات و چشمه ها تامین می شود. گندم، جو، شبدر، سیب زمینی و انواع میوه به خصوص سیب، آلو، گلابی، زردآلو، بادام و گردو محصولات این روستا را تشکیل می دهند.

دامداران ابیانه به نگهداری میش و گاو می پردازند و امورات خود را از این راه می گذرانند. ابیانه ای ها در گذشته اهل تجارت هم بودند و با شهرهایی چون دزفول، اندیمشک، شوش و اراک روابط تجاری و بازرگانی داشتند. آنها برای معامله، سیب به این شهرها می بردند و گندم به جایش دریافت می کردند. در زمان سلجوقیان و صفویان ارتباط تجاری ابیانه بیشتر با اصفهان بود. شرایط و جایگاه ویژه ابیانه به لحاظ تاریخی، اجتماعی و اقتصادی باعث شده تا ابیانه در طول زمان تحت تاثیر هیچ یک از روستاهای منطقه قرار نگیرد و به عنوان یک مرکز مستقل با مراکز اصلی چون نطنز، کاشان و تهران ارتباط داشته باشد.

زنان در امور اقتصادی با مردان همکاری می کنند و به تولید صنایع دستی مشغولند. قالی بافی یکی از مشاغل زنان ابیانه است و در گذشته گیوه بافی هم از جمله مشاغل پردرآمد آنان به شمار می آمد که امروز از رونق افتاده است.

اما آنچه که این روزها درآمد را نصیب ساکنان این روستا می کند خدمات گردشگری است. آنها در کنار مشاغل سنتی شان، به ارایه صنایع دستی، خوراکی ها و ... به گردشگران مشغولند، مسافران را در هتل ها و اقامتگاه ها اسکان می دهند و خدماتی مثل اجاره دوچرخه ،تورهای گردشگری و ... را نیز در ایام پیک سفر دارند.

  • لباس مردم ابیانه

عده ای از ابیانه ای ها معتقدند که ساکنان این روستا از منطقه بختیاری به اینجا آمده اند و وجود شباهت هایی در پوشاک مردم این دو منطقه، به ویژه شلوار گشاد مردان بختیاری و مردان ابیانه ای می تواند شاهدی بر این ادعا باشد. حتا عده ای نیز عنوان می کنند که طایفه خانقاهی ها -یکی از طوایف بزرگ ابیانه- اصلیتی بختیاری دارند. به طور کلی ابیانه ای ها به شدت به پوشیدن لباس های سنتی شان مقید هستند و جالب آنکه پوشش شان در فهرست آثار ملی ثبت شده است. لباس های این مردم به انواع زیر تقسیم می شود:

  • لباس های مردانه

تمون: شلواری از پارچه «دبیت» که دو پاچه گشاد و مشکی رنگ دارد. در قسمت پایین این شلوار براساس مجرد و یا متاهل بودن و یا جوان یا پیر بودن فرد، با نخ مشکی خط های اریب خاصی بر روی آن دوخته می شود؛ این نقش در صورت مجرد بودن به صورت لوزی است و در صورت متاهل بودن به شکل خط هایی صاف دیده می شود.

قبا: یک روپوش پالتو مانند از پارچه های رنگی که دو طرف و همچنین زیر بغل آن چاک دارد.

الخولق: بیشتر بر تن مردانی که از لحاظ اجتماعی درطبقات بالاتری هستند دیده می شود. آنها این لباس را می پوشند تا قبا بهتر بر روی بدن قرار گیرد.

پیراهن: مردان ابیانه مانند ساکنان مناطق دیگر در فصول سرد و گرم، پیراهن های مختلفی دارند.

دیگر لباس های مردانه: جلیقه، شال کمر و گیوه

  • لباس های زنانه

پیرون: پیراهنی بلند تا روی زانو که اغلب از پارچه هایی با رنگ شاد دوخته می شود. در قدیم این لباس را از تافته به رنگ های عنابی و آبی می دوختند اما امروزه رنگ و جنس آن متنوع است. در سرآستین این پیراهن، مچ وجود ندارد و یقه لباس گرد است. وسط پیراهن تا حدود ۱۰ سانتی متر پایین تر از دور کمر چاک دارد. دور تا دور چاک را پیش سینه ای با پارچه متفاوت از پیراهن می دوزند و روی آن و اطراف چاک را با انواع یراق ها و نوارها تزیین می کنند.

تمون: یک شلوار دو پاچه ای که حدود 13 متر پارچه می بَرد. به دلیل پر چین بودن شلوار در ظاهر آن را یک پاچه ای می بینید.

الخولق: یک کت دو لایه بلند تا روی ران که در زمستان پوشیده می شود. لایه رویی این لباس را از پارچه های چیت رنگی و شاد و لایه درونی را از پارچه های متقال سیاه رنگ می دوزند.

کرتی: یک روپوش جلوباز بلند است که اغلب از پارچه های مخمل با رنگ های شاد دوخته می شود. یقه این لباس به صورت هفت دوخته می شود و در هوای سرد و عروسی ها از آن استفاده می کرده اند.

چورقاد: یک روسری پارچه ای با ابعاد تقریبی 1.5 در 1.5 متر که به آن «چارقد مکه» نیز می گویند. پارچه این روسری ژاپنی است و در گذشته مردم آن را از مکه به صورت سوغات می آوردند.

سربند: پوششی از پارچه مشکی کلاغی که برای استوار نگه داشتن روسری از آن استفاده می شود. سربند به صورت حلقه ای از قسمت جلوی سر و بر روی پیشانی تا پشت سر را می پوشاند و در آخر آن را گره می زنند.

چوشو: چادرشبی مربعی شکل که با 3.5 مترپارچه دوخته می شود و زنان ابیانه ای برای محافظت از خود در برابر سرمای زمستان، آن را مانند روسری (سه گوش) بر سر می کنند یا روی کمر می بندند. این پارچه ها ابریشمین هستند و مردم ابیانه آنها را «کجی» می نامند. طرح چوشو چهارخانه ای و رنگارنگ است. چادرشب با رنگ زرد مخصوص جوان ترهاست و زنان مسن بیشتر قرمز به سر می کنند. پارچه های ابریشمی چهار گوشه به ابعاد ۲ در ۲ متر در تهیه چوشو مورد استفاده قرار می گیرند.

عراقچین: کلاهی کاسه مانند و اغلب به رنگ قرمز که زیر چارقد بر سر می گذارند؛ به گونه ای که قسمت زیادی از آن نمایان است. این کلاه را در عروسی ها با نقره و زیورآلات دیگر تزیین می کنند.

شلیته : دامن پرچینی که گشاد است و تا وسط ساق پا را می پوشاند. برای تهیه شلیته حدود ۷ تا ۸ متر پارچه مورد نیاز است و معمولا آن را با متقال یا کرباس رنگ شده یا پارچه های نخی گلدار می دوزند. در قسمت وسط و پایین شلیته از دو یا چند ردیف نواردوزی یا یراق دوزی شده استفاده می کنند.

یل : کتی راسته است تا حدود روی ران که از زیر بغل چاک دارد و آستین های آن تا مچ دست را می پوشاند. یقه یل چهارگوش یا خِشتی است و دور تا دورش را نوار می دوزند. در قدیم از پارچه تافته برای تهیه یل استفاده می کردند؛ اما امروزه انواع مختلف پارچه به ویژه پارچه ترمه را در دوخت آن به کار می برند.

جوراب : در ابیانه از جوراب های پنبه ای استفاده می شود و معمولا زان خودشان آنها را می بافند.

پاپوش : زنان ابیانه در فصول گرم سال گیوه و در فصول سرد سال چموش به پا می کنند.

  • گویش

وقتی مردم ابیانه سخن می گویند، انگار فارسی پهلوی را با لهجه ای خاص می شنوید و تفاوت گویش آنها به وضوح قابل لمس است. زبان مردم ابیانه پهلوی دری است که ویژگی های منحصر به فردی دارد و برخی این گویش را پهلوی اشکانی می خوانند. این زبان به راحتی به فارسی معیار ترجمه می شود و تحریف هایی که در دیگر زبان هاست در زبان ابیانه ای ها وجود ندارد. ابیانه ای ها زبان یزدی ها را به زبان خودشان نزدیک تر می دانند و برخی معتقدند نژاد و زبان آنها یزدی و زرتشتی است. هنوز برخی از آداب و رسوم و عادات زرتشتی نیز در روستا به اجرا در می آید.

اماکن مختلف ابیانه نیز در گویش محلی نام خاص خود را دارند. این مکان ها براساس مشخصات طبیعی و جغرافیایی و یا براساس فعالیت های صورت گرفته در آنها انتخاب شده اند:

پَلهگیریجه: مسیر روستای برز و طره (پله یعنی تپه و ماهور)

پالیزه: میدانی در محله یوسمون در جنوب شرقی ده که مسجد و آب انباری نیز به همین نام در کنارش دارد.

بر روی: آبشاری در دشت بالای ابیانه

بَرقَه: نام قنات است و به باغستان اطراف قنات نیز بَرقَه گفته می شود.

بَرحسن چیرا: محلی میان بَرقَه

گلهرو: باغ های پایین دشت (گله یعنی دره)

پیغستان: مزرعه ای روبروی آسیاب داریون (آسیاب سوم) در غرب روستا

پیسفید: صحرایی در غرب ابیانه در مسیر گدار اصفهان

پاتیلی: مزرعه و آب گاهی در سمت گدار تجره.

پریهُل: نام غاری در حدود 20 کیلومتری جنوب ابیانه

پَکو: یک قسمت از دشت پایین

پله سولهلا: پشت باغ های برقه (محلی که به طرف باغ های طره و برز می رود)

پَسُرا: انتهای پَ باغچه

پَ باغچه: باغ و باغچه های انتهای کوچه خانقاه

سوبوت: به گذر و کوچه های سرپوشیده (سابات)

  • آداب و رسوم مردم ابیانه

مردم ابیانه مانند بسیاری از نقاط دیگر کشور به آداب و رسوم به خصوص خود پایبندند. در اینجا نگاهی گذرا به آنها خواهیم داشت:

نوروز در ابیانه

خانه تکانی در ابیانه از 1 هفته پیش از نوروز آغاز می شود. یکی از رسم ها بیرون آوردن سماور، قوری و استکان و نعلبکی ویژه میهمانان و آماده سازی آنهاست. با تحویل شدن سال مردم به سوی خانه های یکدیگر می روند. جوانانی که از روستا دورند ،در این ایام خودشان را به روستا می رسانند، لباس محلی می پوشند و سنت ها را به جای می آورند. پس از سال تحویل مردم به دید و بازدید می روند و در خانه ها پای سفره نوروز می نشینند؛ سفره ای که در آن آجیل و سایر خوراکی ها وجود دارد.

تا روز سیزدهم عید ابیانه پر از شور و غوغاست و بازار بازی های محلی حسابی داغ می شود. گردشگران زیادی هم در این ایام به ابیانه رفت و آمد دارند.

ازدواج در ابیانه

مردم ابیانه برای ازدواج وسواس زیادی به خرج می دهند و نکات ریز را هم در نظر می گیرند تا طلاقی در کار نباشد. این ضربالمثل به خوبی این دقت را شرح می دهد: باید هفت من روغن در چراغ بسوزد و پای آن به شور و بحث بنشینند تا یک ازدواج بی عیب ونقص صورت گیرد.

دو همسری از دیرباز هم در روستا وجود نداشته و به ندرت اتفاق می افتد. معمولا اگر همسر فرد نیز فوت کند، او تن به ازدواج مجدد نمی دهد. مهریه بالاست و تا دو سوم دارایی مرد را نیز ممکن است شامل شود.

خانواده داماد، پس از پسندیدن دختر مورد نظر، شخصی از اقوام نزدیک عروس را در روز خواستگاری با خود می بردند. این رسم بدون حضور پسر و دختر و با اختیار کامل والدین انجام می شده اما امروزه دچار تغییراتی شده است. بعد از مشخص شدن شرایط روز عقد و عروسی و مهریه وشیربها و ... نوبت به برگزاری عروسی می رسید که بر اساس توانایی های افراد متفاوت بود.

معمولا عروسی در 10 شب متوالی و با نظم خاصی انجام می گرفت؛ هفت روز اول عروسی مردم هر روز در جلوی خانه داماد گرد هم می آمدند و رقص و انجام مراسم خاص به صورت نمایش کمدی و نقالی و ... به هم رسیدن زوج مورد نظر را جشن می گرفتند.

روز هشتم مطرب با ساز و دهل از خارج روستا می آمد. در این روز زنان دِه با پرتاب نقل از پایین و بالای پشت بام ها زمین را سفید می کردند. این برنامه دوبار در شب تکرار می شد و در نهایت با رسیدن شب نهم مطرب عروس را از در حمام تا خانه همراهی می کرد.

در اوایل صبح روز دهم داماد را به حمام می بردند و مطرب و مردم در بیرون حمام منتظر می شدند. مراسم شادی با نقل و شیرینی و شور و حال تا نزدیک ظهر ادامه می یافت. سپس مردم در نزدیکی محل آسیاب منتظر حدود ۵۰ الاغ می شدند تا هیزم ها را بیاورند؛ این هیزم ها سوخت کل سال عروس وداماد بودند. با رسیدن هیزم ها فامیل عروس وداماد به پیشواز می رفتند و هیزم ها را بین خودشان تقسیم می کردند. در اینجا بود که گاهی مشاجره ای جدی بر سر سهم هیزم در می گرفت.

سپس مطرب به سمت جایگاه مخصوصی روی پشت بام می رفت و داماد با قبای بلند در کوچه های روستا به راه می افتاد تا مردان روستا با فرزندان پسر را برای ناهار دعوت کند. قبل از صرف ناهار دوباره لباس های داماد توسط افراد مخصوصی عوض می شد. این تعویض لباس بر روی تخته مخصوصی به نام خون صورت می گرفت. خون تخته درازی بود که نقل شاباش و شیرینی از لباس داماد بر روی آن می ریخت و افراد آنها را به عنوان دستمزد بر می داشتند.

بعد از صرف ناهار مردم راهی خانه های شان می شدند و شب در خانه داماد گرد هم می آمدند و تا نیمه شب به رقص و پای کوبی مشغول بودند. در آخر شب داماد با ساز و دهل و هدایا به سمت خانه عروس راهی می شود تا هدایایش را به دست او برساند. معمولا در این بخش از مراسم یک مشاجره در می گرفت که با وساطت ریش سفیدی به پایان می رسید. صبح با تحویل عروس به داماد، مراسم به پایان می رسد.

روز بعد از عروسی کسانی که در خانه داماد بودند و یا فامیل او بودند، باید هر کدام یک مجمع برنج (حدود ۵ تا ۶ کیلوگرم) را به عنوان هدیه می آوردند و البته نزدیکترها یک کله قند و یا پارچه هم بر روی هدیه شان می گذاشتند. محلی برای جمع کردن هدایا مشخص می شد و هدایای موجود در خانه عروس را هم به آنجا می آوردند. در اینجا تعداد خانوارهای شرکت کننده در مراسم مشخص می شد و هر چه بیشتر بود اهمیت عروسی را بیشتر جلوه می داد. ناهار این روز آشی بود که زنان آن را می پختند و نوش جان می کردند. غذای شب های عروسی ابیانه نیز پلو و گوشت است.

  • محرم در ابیانه

ابیانه در محرم نیز حال و هوای خاصی دارد و آداب و سنت های جالبی در آن به اجرا در می آیند. مردم در این ماه هنوز هم همان پوشش سنتی خود را دارند و به گونه ای مذهب را با سنت های شان درآمیخته اند. حتا اهالی غیر ساکن در روستا برای سوگواری های حسینی خودشان را به ابیانه می رسانند تا در مراسم حضور داشته باشند.

ادای احترام به خانواده های داغدار، حرمت به بزرگترها و ... از رسم های این ماه به شمار می روند و مراسم عزاداری در تاسوعا و عاشورا به اوج خود می رسد. مراسم نهم و دهم محرم به قدری متفاوت و متمایزند که نام دو مورد از آنها با عنوان های جغجغه زنی و نخل گردانی در سال ۱۳۹۲ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.

جغجغه، نام ابزاری چوبی است که دو تا از آن را در دو دست می گیرند و بر هم می کوبند. سوگواران حسینی در ابیانه بعد از تشکیل صف و شروع نوحه خوانی دو جغجغه را به هم می کوبند و صدایی شبیه به چِک‌چِک به وجود می آورند که در ترکیب صدای طبل و سنج به نوایی شنیدنی و جذاب تبدیل می شود.

نخل گردانی در دو روز تاسوعا و عاشورا انجام می شود. این مراسم در دیگر نقاط کشور نیز رواج دارد و در طی آن نخل که نمادی از تابوت سید الشهداست را تا مسافتی حمل می کنند. در ابیانه اما این مراسم قدری تفاوت دارد؛ آنها پس از گردان نخل در روستا، آن را به لالای کوه می برند و سپس از آن پایین آورده و راهی امامزاده می شوند.

سخن آخر

آشنایی با مردم یک دیار یا روستا و حال و هوای شان یکی از قسمت های جذاب سفر است. امروز به میان مردم ابیانه رفتیم، پوشش شان را دیدیم و اندکی با آداب و رسوم شان آشنا شدیم.




دیدگاه خود را بیان کنید