موفقیت

خوب اکنون به واژه موفقیت می پردازیم و اینکه روانشناسی در چه ابعادی می تواند در این حوزه کمک نماید.
ساده ترین واژه برای موفقیت این جمله است:موفقیت در واقع هر چه نزدیک تر شده به اهدافی است که انسان برای خود ترسیم کرده ایم.خود این جمله کاملا نشانگر این است که موفقیت نسبی است زیرا نسبت به اهدافی که برای خودمان در نظر گرفته ایم مشخص می گردد.اکنون سوال دیگری پیش می آید که چگونه باید اهدافمان را مشخص نمائیم.یکی از مشکلاتی که کرارا در تنظیم اهداف دیده شده است این می باشد که یا اهداف بسیار بزرگ و دست نیافتی هستند که در دراز مدت باعث دلسردی می گردد ویا آن قدر کوچک که اصلا ربطی به موفقیت ندارد.
در واقع باید گفت ترسیم اهداف باید هم چالش بر انگیز باشد و هم منطقی و قابل قبول.یکی از بهترین نمونه هایی که تا کنون جهت تنظیم اهداف ارائه شده است که هم برای اهداف شخصی کاربرد دارد و هم برای اهداف سازمانی الگوی SMART می باشد که علامت اختصاری چند حرف است که در زیر توضیح داده خواهد شد.
S=Specific به معنی کاملا مشخص و معین باشد مثلا قبولی در دانشگاه یا تاسیس یک شغل و...
M=Measurable به معنی قابل اندازه گیری مثلا اگر قرار است موضوع در آمد یا سود یا هر چیز دیگری باشد به چه مقدار دقیقا مثلا در سازمان ها وقتی می گویند افزایش فروش چه قدر؟
A=Achievement یعنی قابل دسترس بودن به این معناست که اصلا خارج از قابلیت های ما این کار یا این موضوع قابل دسترسی هست مثلا امکان اخذ لیسانس دو ساله هست؟
R=Realistic واقع گرایانه یعنی اینکه آیا این هدف جدای از اینکه در عالم خارج قابل دسترسی هست نسبت به امکانات وقابلیت های ما شدنی هست؟مثلا آیا بدون بررسی شرکتی می تواند بگوید ما می خواهیم فروش را سه برابر کنیم؟
T=Time bound یعنی دارای زمان بندی باشد به عنوان مثال ما نمی توانیم بگوئیم می خواهم ماشین بخرم ولی زمانش مشخص نباشد...
اگر بخواهیم بحث را نتیجه گیری نمائیم باید بگوئیم که موفقیت مجموعه ای از تکنیک های روانشناسی و مهندسی است که موتور اولیه آن روانشناسی است.